بیانیه دبیرخانه بین المللی انترناسیونال چهارم، ۲۶ فوریه
۲۰۲۲ (مشارکت در بحث مقدماتی دهمین کنگره جهانی
انترناسیونال چهارم)
جنگ در قلب قاره اروپا
در حالی که در چهار گوشه ی این سیاره، جنگهای امپریالیستی و مداخلات نظامی جاری
است.
در حالی که خواستههای امپریالیسم، بهویژه خواستههای امپریالیسم ایالات متحده، به
هدف ا نابودی وفروکوبی
مردم زیر پاشنه آهنین خود است، در حالی که نظامی گری در حال گسترش به پشتیبانی
امپریالیسم ایالات متحده، با
توافق استراتژیک بایدن با استرالیا و ... جریان دارد.
بریتانیا در برابر چین، با استراتژی مشارکت با امارات و دولت اسرائیل علیه مردم
فلسطین در جریان است، توسعه جنگ در اروپا با تقویت و گسترش ناتو، عنصر جدیدی در
وضعیت جهانی به شمار میآید. پیآمدهای چنین رویکردی را نمیتوان ارزیابی کرد.
با ورود نیروهای فدراسیون روسیه به اوکراین، جنگ به قاره کهن بازگشته است، با
پیآمدی از کشته ها و مجروحان، با جمعیت وحشت زده ای که زیر بمبارانها و در جستجوی
گریز، بیآنکه بدانند به کجا باید بروند.
احساسی مشروع از سوی همه مردم ابراز میشود. همه کشورها با تصاویر بمب گذاران،
پناهندگان و کشته شدگان روبرو هستند.
بدترین شرایط آن است که به خود اجازه دهیم تا با شتاب به ترکیبهای سیاسی دولتهای
مختلف کشانیده شویم.
اوکراین به وسیلهی انقلاب اکتبر 1917 آزاد شد
ماهها
بود که بین پوتین و بایدن، رئیس واقعی ناتو، بر سر گسترش ناتو به سوی شرق، به ویژه
در اوکراین تنش ایجاد شده بود. پوتین گفته بود که میخواهد اوکراین را از روی زمین
جارو کند. بنا به این نقشه، وی توضیح داد که «اوکراین معاصر، به طور کامل و تمام
به وسیلهی روسیه، توسط بلشویکها
ایجاد شده است. با روسیه کمونیستی تقریباً بلافاصله پس از انقلاب ۱۹۱۷ این روند
آغاز شد و لنین و همرزمانش در روسیه به شیوهای به راستی آرام، رفتار کردند. اکراین
را از روسیه گرفت و بخشی از قلمروهای تاریخی روسیه را از بین برد.»
اینک پوتین، با ناسیونالیسم عظمت طلب روسی، با گذشتهی
خود به عنوان یک مامور استالینیستی
KGB،
تمام کینهتوزی خویش را در برابر انقلاب اکتبر نشان میدهد.
اوکراین ایجاد نشد، بلکه با
انقلاب اکتبر آزاد شد
تاریخ مشترک روسیه و اوکراین به سدهی دهم میلادی باز میگردد، زمانی که اولین
امپراتوری روسی در کیف تاسیس شد. سرزمینهای اوکراین مانند بسیاری از کشورهای دیگر
در منطقه، توسط مغول ها، لهستانی ها اشغال گردید و سپس اوکراین بین امپراتوری اتریش
و روسیه تقسیم شد. انقلاب اکتبر، پایان دهی به امپراتوری تزاری یا "زندان مردم" را
ممکن ساخت و ازآنجا که جرأت داشت سرمایه را مصادره کند و تودههای مردم را در
موقعیت مناسبی قرار دهد.
همانطور که لئون تروتسکی در سال 1939 نوشت(۱):
«حزب بلشویک، نه بدون دشواری بلکه به تدریج با پافشاری مداوم لنین، توانست برای
دستیابی به یک رویکرد درست به مسئله اوکراین بپردازد.حق تعیین سرنوشت، یعنی جدایی،
به رهبری لنین به طور مساوی با لهستانیها به پیش برده شد. او سلطهی اشرافیت
ملیتها را به رسمیت نشناخت و هر تمایلی برای فرار یا به تعویق انداختن این موضوع،
مظهر شوونیسم بزرگ روسیه میدانست (...) در مفهوم حزب بلشویک قدیمی، اکراین شوروی،
بنا بود که در منطقه به یک قدرت محوری تبدیل شود و دیگر مردم اکراین را متحد سازد.
نمیتوان انکار کرد که اوکراین شوروی، در اولین دوره وجود خود، نیروی جذابی را به
نمایش گذاشت و در گسترهای سراسری کارگران، دهقانان و روشنفکران انقلابی به مبارزه
برانگیخته شدند. غرب اوکراین به بردگی لهستان درآمد. اما بوروکراتیزاسیون اتحاد
جماهیر شوروی، با تشکیل کاست بوروکراتیکی به رهبری استالین، به یک سیاست ارتجاعی
منجر شد، همانطور که تروتسکی توضیح می دهد:
«در هیچ کجا چنین درجهای از تنگناها، پاکسازی، سرکوب و به طور کلی همهی اشکال
هولیگانیسم بوروکراتیک و چنین جاروهای مرگباری علیه مبارزهای که با آرزوهای
نیرومند و عمیقاً ریشه دار تودههای اوکراین برای آزادی و استقلال، نمیتوان تصور
کرد.»
اوکراین، سبد نان اتحاد جماهیر شوروی، در سال 1932-1933 و به دلیل کولکتیویسم
(تعاونیگرایی) اجباری بوروکراتیک دچار قحطی گردید و غرق شد. این سیاست، به
جانباختن چندین میلیون انجامید! در واقع، ارتجاع استالینیستی، به نام
ناسیونالیسم بزرگ روسیه، «زندان» را دوباره برپا کرد.
پوتین نمی خواهد دوباره اتحاد جماهیر شوروی دیگری برپا شود و به مردم اوکراین حمله
ور میشود
یک چیز مسلم است: پوتین خواهان بازیابی اتحاد جماهیر شوروی و وارث انقلاب اکتبر
نیست. او وارث روشهای گانگستری استالینیسم و یک مامور
KGB
است. این سیاست ارتجاعی از بوروکراسی بود که پس از نابودی حزب بلشویک اتحاد جماهیر
شوروی را غرق کرد. پوتین در دفاع از مردم روسیه یا جمعیت روسی زبان دونباس
(دامنههای دانوب) عمل نمی کند. او مدافع منافع باند کوچک مافیا و الیگارشی است که
رهبری آنها را به عهده دارد. او در پی استفاده و سلطه جویی از بحران سیاسی
امپریالیسم ایالات متحده است. تصمیم امپریالیسم آمریکا برای عقب نشینی نیروهای این
کشور از افغانستان مرحله جدیدی از بحران رهبری سیاسی امپریالیسم بود.
در سال ۱۹۹۱، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، امپریالیسم آمریکا از همکاری
بینالمللی محروم شد.
امپریالیسم آمریکا، ناگزیر بود که وظیفه اصلی نظم ضدانقلابی را ، فراتر از توان
خود، به تنهایی به عهده بگیرد و تمام تضادهای نظام را در خود متمرکز کند. رهبران،
وانمود می کردند که آنها دیگر ابزاری برای تضمین "نظم جهانی" در اختیار ندارند.
کسانی که در رأس امپریالیسم آمریکا قرار دارند، هم ترامپ و هم بایدن، بدین وسیله
جابجایی همه روابط سیاسی برقرار شده از سال ۱۹۴۵ را سرعت بخشیدند. در این شرایط است
که پوتین برای دفاع از منافع الیگارشی و جایگاه خود در بازار جهانی به عنوان
صادرکننده گاز و نفت به روشهای بربریسم روی آورد. وی این کار را در زمانی انجام
میدهد که رهبران گروههای انحصارگر، تمام توان خود را در زمانی که به نظر میرسد
که نقشهی تامین مواد اولیهی
دهههای گذشته دیگر وجود ندارد را به کار میگیرند تا بزرگترین نقش را در اقتصاد
جهانی زیر نام انتقال انرژی در دست گیرند.
چنین تلاشی برای تغییر موقعیت و بنا به نیازهای جدید تغییر به سوی «الکتریزاسیون
تمام» و پاسخگویی سازگاری با نیازهای آینده است که ترسیم نقشههای جنگ و تهاجم به
اوکراین و نیز منادی درگیریهای مسلحانه جدید در تمام قارهها را توضیح میدهد.
ناتو راه نجاتی برای مردم نیست
هنگامی که اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید، همه فراکسیونهای ناسیونالیستی دفتر سیاسی
حزب کمونیست
اتحاد جماهیر شوروی از لفاظیهای ناسیونالیستی برای به دست گرفتن قدرت استفاده
کردند. در این شرایط، جمهوریهای گوناگون اتحاد جماهیر شوروی سابق با گفتمان
ناسیونالیستی نمیتوانند این واقعیت سیاست خصوصی سازیهای گسترده، گشودن درها برای
سرمایهگذاری
خارجی، «مافیایی شدن» و نابودی اقتدار و استقلال حاکمیت ملی این جمهوریها و فروش
دستاوردهای انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ را انکار کنند.
امپریالیستها - به ویژه امپریالیسم ایالات متحده -، از سوی تراست ها به این کشورها
هجوم آوردهاند تا آنها را غارت کنند.
برای انجام این کار، امپریالیسم ایالات متحده در حال حاضر ابزار لازم این تحمیل را
در اختیار دارد: ناتو.
به دور از تلاش برای آرام کردن اروپا، ایالات متحده امپریالیسم برای نظامیسازی این
قاره به گسترش قابل توجه ناتو فشار آورده است. پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی، ناتو
از ۱۶ عضو به ۳۰ کشور عضو به ویژه به سمت اروپای شرقی گسترش یافت، در نتیجه،
امگریالیسم آمریکا، از هر سوی روسیه را به محاصره گرفت.
برای امپریالیسم، به ویژه امپریالیسم آمریکا، ضرورت داشت که روسیه را ناتوان سازد
تا توانایی نفوذ هرچه ژرفتر و غارت آن و نیز دیگر جمهوریها شوروی سابق
را به دست آورد. پوتین و باند الیگارشی مافیایی وی به نوبهی خود، که فقط از راه
فساد و غارت زندگی می کنند، داراییهای روسیه را برای دفاع از امتیازات خود در چنگ
گرفتند. برای نمونه، آنها نمی خواستند که ناظر آن باشند که گاز روسیه، در کنترل
خارجیها قرار گیرد و نه توسط گاز مایع آمریکایی جایگزین شود، زیرا آنها از پول
دزدیده شده از مردم روسیه از فروش گاز و نفت فرمانروایی میکنند.
اینک، مردم اوکراین بین ناتو و پوتین به گروگان گرفته شدهاند. اجازه دهید تا
یادآور شویم که این ناتو بود که مداخله کرد و در جنگی بربرمنشانه و وحشیانهای را
برای هفتههای متوالی با بمباران صربستان و ضربه زدن به مردم به پیش برد و کلیه
تأسیسات نظامی و غیرنظامی یوگسلاوی را درهم شکست. اجازه دهید که به یاد آوریم که
بنا به خواست آمریکا، این ناتو بود
که در سال ۲۰۰۱ به افغانستان حمله کرد. جنگ، این کشور را ویران کرد، جایی که با
حملات آمریکا بیش از 200000 غیرنظامی کشته شدند و امروز تحت رژیمِ تحریم ها و
قحطیها به همه مردم افغانستان سرایت میکند.
اتحادیه اروپا، در خدمت ایالات متحده
دولتها در اروپا با استفاده از جنگ، مانند بیماری همه گیر، که از شدت شوک وحشت زده
شدهاند، در برابر پیامدهای بحران نظام و پیآمدهای تورم، با مردم خود که در حال
خیزش هستند، رویاروی شدهاند. وحدت ملی در زیر دروغ دفاع از اوکراین صورت میگیرد و
قرار است همه پشت سر ماکرون، رئیس اتحادیه اروپا و پشت سر شولز در آلمان، متحد
شوند. زیر نام خطر جنگ در اروپا، ما دیگر نه دارای مطالباتی و نه دفاعی از خود در
برابرحمله دولتها هستیم.
رهبران اتحادیه اروپا برای چند برابر کردن تحریمها علیه روسیه، همگی پشت سر ایالات
متحده صف کشیدهاند
تحریمها بیش و پیش از هر چیز به طور چشمگیری به مردم روسیه که در حال حاضر به سبب
سیاستهای پوتین فقیر شده اند
ضربه خواهند زد. برای نمونه فقط کافی است تا به تحریمهای اعمال شده علیه ایران
بنگریم که دارای همان ماهیتی است که امروزه بر روسیه تحمیل شده است. این تحریمها،
به صورت بسیار ثانویه به رژیم حاکم در ایران ضربه زدهاند، اما مردمان را در ایران
به شدت تحت تاثیر قرار دادهاند.
مکرون، رئیس اتحادیه اروپا، بهعنوان «تلگراچی کوچک» ایالات متحده، برای دیدار با
پوتین به مسکو رفت. این عملیات، ظاهراً برای حفظ گفتگو، در چارچوب استراتژی کلی
ایالات متحده، به شمار میآمد.
شولتز، صدراعظم آلمان نیز مانند مکرون به دیدار پوتین رفت. وی نیز به منافع ایالات
متحده خدمت
میکند.
در این رابطه، بایدن
و ایالات متحده، در پی کنترل اروپا و دیکته کردن خواستهای خود به آنها هستند. آنها
مدتهاست که خط لوله
نورداستریم ۲ (Nordstream
2)
جدید که وابستگی بیشتر اروپا به گاز روسیه را افزایش میدهد، به چالش میکشند.
بهیاد داشته باشیم که صدور گاز روسیه ۴۰ درصد به اروپا و ۵۵ درصد به آلمان را
تشکیل میدهد.در دو سال گذشته امپریالیسم آمریکا فروش گاز مایع خود را در اروپا
چهار برابر کرده و برآن است تا به تسخیر بازار اروپا ادامه دهد. شولزگفته بود موضوع
خط لوله، موضوعی اقتصادی و نیز خصوصی بود. او در حال حاضر در رابطه با چهره دادن به
این موضوع، در حال تلاش است. او اینک، به خواستهای بایدن، با اعلام اجازه ندادن
به ادامه خط لوله گاز روسیه از سوی مقامات آلمانی چهره بخشیده است. بدیهی است که
اتحادیه اروپا راه خروجی برای مردم به شمار نمیآید.
و سازمان ملل چطور؟
میتوان تمام اقدامات متعدد جنگی را که توسط سازمان ملل از زمان تأسیس به راه
انداخته شده است فهرست کرد.
در اوایل سال ۱۹۴۷، سازمان ملل متحد، با توافق اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده،
به اخراج مردم فلسطین از سرزمین خود رای دادند. و این سازمان ملل است که جرأت می
کند خود را به عنوان سازمان مدافع حقوق مردم معرفی کند؟ با این رای است که تجزیه
فلسطین، و انکار حاکمیت مردم فلسطین که زیر اشغال و تقسیم شده، همچنان به خونباری
این منطقه ادامه میدهد.
اخیراً، این سازمان ملل متحد بود که بر اساس خواستههای امپریالیسم آمریکا و با
پشتیبانی از آخرین رئیس جمهور اتحاد جماهیر شوروی، گورباچف، عراق را در سال ۱۹۹۱در
آتش جنگ وحشتناک و خونینی رها کرد.
سازمان ملل در آن زمان، در عراق، تحریمی را اعمال کرد که طی ده سال باعث مرگ نیم
میلیون کودک عراقی شد.
مقامات آمریکایی و سازمان ملل متحد حکم داده بودند که جنگ خلیج آغازی برای نظم نوین
جهانی باشد. با این تصمیم به جنگ، سازمان ملل در واقعیت دورهای
از بی نظمی جهانی را آغاز کرد که در هر چهار گوشهی جهان، جنگ گسترش یابد.
آشکار
است که سازمان ملل، راه نجاتی برای مردم نیست. همانطور که لنین توصیف کرد، این
"لانه راهزنان" زیر نام
لیگ ملل (لیگ) پس از جهان جنگی اول راه اندازی شد.
امپریالیسم نظامی گری است
افزایش شمار جنگها - به ویژه در آفریقا - به رقابت شدید بین بنگاههای مختلف
سرمایهداری و چشم انداز «نظم دوباره» زنجیرههای تدارکاتی آن گره میزند. این
پدیده، بازار جهانی را تنگتر میسازد. به گونهای که تراستها و کارتلها، با خشونت
برای سهمی از بازار در حال رقابت هستند. در مورد بایدن، تلاش شدت یابندهای برای
هرچه محکمتر بستن را ه تنفس آمریکای لاتین، با پیشیرد غارت و سیاست بدهیها و
همچنین رقابت شدید با چین، چهرهای از امپریالیسم نظامی گری وظیفه مند شده است.
امپریالیسم، امپریالیسم است. این توسعهی تصاعدی بودجه تسلیحاتی برای بودجههای
گروههای بزرگ بخش نظامی است. گسترش ناتو در اروپا منجر به تسلیح بیش از حد کشورهای
اروپایی شده است و به نمایندگی سودهای صنایع نظامی و به زیان کارگرانی که فقیرتر
میشوند به پیش میرود. بهیاد بیاوریم که این رئیس جمهور اوباما بود و پس از آن
ترامپ و بایدن بودند که خواستار آن شدند که همه کشورهای اروپاییهای اعضای ناتو،
بودجه نظامی خود را به ۲ درصد تولید ناخالص ملی خود افزایش دهند.
صنعت سلاح، در عصر امپریالیسم، یک عامل تعیین کننده در عملکرد اقتصاد سرمایه داری
است. و این یک نیاز حیاتی سرمایه است که سیستم آن در هر لحظه با بحران مواجه میشود
و میتواند به انفجار برسد و در بازار جهانی به آشوب و جنگ کشیده شود.
در حال حاضر با جنگ در اوکراین، قیمت گاز و نفت در حال انفجار است، اما با توجه به
آن، قیمت گندم که
اوکراین و روسیه در مقیاس جهانی از جمله صادرکنندگان نخست آن هستند نیز در حال
انفجار است. و این مردم هستند که به طور مستقیم در سراسر قارهها از پیآمدهای آن
رنج میبرند.
از این روی شاهد نگرانی شماری از "کارشناسان" در مورد خطر انفجارهای اجتماعی،
هستیم. زیرا هیچ کس تحولات انقلابی ۲۰۲۰-۲۰۱۹ در الجزایر، لبنان و شیلی و همچنین
تظاهرات در ایالات متحده در پی مرگ جورج فلوید و بسیج در اروپا که تا امروز ادامه
دارد، فراموش نمیکند. زیرا همه دولتهای دنیا (خواه طرفدار وضعیتهای اضطراری
بهداشتی آن باشند یا منکر همهگیری آن) برای اقدامات آزادیکشی و سیاست ضد اصلاحاتی
خود را از همهگیری کرونا استفاده کردهاند.
درود بر شهروندان شجاع روسیه، که به خیابان میآیند!
مردم جنگ نمیخواهند: نه مردم روسیه و نه مردم اوکراین.
هر چند به دلیل کووید (!)، تظاهرات، در چندین شهر روسیه ممنوع اعلام شده، اما در
۲۴ فوریه، ۱۸۰۰ شهروند روسیه در تظاهرات ضد جنگ توسط پلیس پوتین دستگیر شدند. آنها
میدانستند که چه چیزی را به خطر میافکنند، اما واقعیت این است که در این شرایط،
چندین هزار نفرجرات نشان دادند و برخاستند و این نشانهی مخالفت با جنگ است.
درود بر شهروندان شجاع روسیه که جرأت کردند پوتین را به چالش بکشند!
آنها وی را شکست خواهند داد. ما شک نداریم، تاریخ روشن در پیش روی آنهاست
نه به "اتحادیه ملی"!
شرایط جدید جهانی در حال رخ نمودن است که پیآمدهای کامل آن در این مرحله قابل
ارزیابی نیستند.
برای انترناسیونال چهارم، اجازه دهید تکرار کنیم، کههیچ «اتحاد ملی» با دولتها و
در خدمت سرمایه داران جنگ افروز قابل قبول نیست، بلکه برعکس، حفظ استقلال طبقاتی
کارگران و سازمانهای کارگری، بیش از هر زمان دیگری ضروری است. تاریخ به ما نشان
داده است که کارگران درهیچ شرایطی نمیتوانند در دفاع از منافع خود دست بکشند،
منافعی که با طبقه سرمایه دار کاملاً آشتی ناپذیر میباشند. این درس ارزشمند در
زمان «صلح» و نیز به همان میزان در زمان جنگ به قدرت خود باقی است. ما از پذیرش
اتحاد، همراهی با اقدامات ایالات متحده، اتحادیه اروپا و سازمان ملل پرهیز میکنیم.
نه ناتو نه پوتین!
خروج فوری نیروهای روسیه از اوکراین!
بمباران را متوقف کنید!
بدون الحاق!
حق مردم اوکراین است که خود تصمیم بگیرند!
پاینده باد دوستی مردم!
مرگ بر اتحاد نظامی!
مرگ بر ناتو!
علیه جنگ برپا شده به وسیلهی امپریالیسم!
علیه نظام سرمایهداری! که منجر به بربریت میشود.
علیه پوتین، نمایندهی
الیگارشی مافیایی که با شکل گیری دوبارهی
اقتصاد بازار، بر خرابههای اتحاد جماهیر شوروی بنا شد.
ما در سال ۲۰۱۶، در بیانیهای که در کنگره جهانی انترناسیونال چهارم به تصویب
رسید، چنین نوشتیم:
« امپریالیسم (از جمله تمام اجزای رقیب آن) در تلاشی مذبوحانه برای نجات نظام
بربریت استثماری که زیر سنگینی تضادهای اساسی آن خفه میشود، مصمم است با روشی
سبعانه، به اجرای وحشتی که سازماندهی کرده است دست بیازد.
این اقدام، به منظور ترساندن کارگران و مردم سراسر جهان انجام میشود، و تلاشی است
برای فراهم آوردن ابزاری تا پیروزیهای اجتماعی و سیاسی اساسی را که با مبارزات
دنیوی پرولتاریا به دست آمده است و تا کنون هرگز در بازپس گیری آنها موفق
نبودهاند، به دست آورد...
امپریالیسم در همین مبارزه، تصمیم گرفته است و تلاش میکند تا تمام دستاوردهای
دموکراتیک بدست آمده در نتیجهی
مبارزات رهایی بخش تودههای مردم علیه حاکمیت قدرتهای استعماری شکست خورده را باز
پس گیرد.
امپریالیسم تحت فشار بحران مالی بیسابقه و تاریخی خود، تصمیم گرفته است تا آنجا
که در توان دارد بهپیش بتازد.
ما در سویی که سرمایه و نهادهای آن (سازمان ملل، ناتو، اتحادیه اروپا) قرار دارد،
نمیایستیم. ما، در آنجایی میایستیم که در آنجا راهی برای برون رفت از این وضع،
راهی برای صلح، دموکراسی و حاکمیت مردمی میتوان یافت.
تنها راه نجات، مبارزه در کنار مردم است. البته، در گسترش جنگ، این مسیر دشواری
است، اما این راه باید دنبال شود، بدون اینکه به خود اجازه دهیم تا از مبارزه برای
رهایی علیه سرمایه، منحرف شویم. با تداوم نظام سرمایه داری، بربریسم و خونریزی در
حال گسترش است. تنها راه برای پایان دادن به این سیستم، بسیج کارگران است تا با
رهایی از ظلم و ستم و استثمار، آینده خود را روشن سازیم.
در آستانه جنگ خلیج فارس در سال در ۳ ژانویه ۱۹۹۱ در بارسلونا، انترناسیونال چهارم
به همراه سایر نیروهای سیاسی حاضر در تأسیس کمیتهی
پیوند بینالمللی کارگران و مردم (ILC)
در مانیفست آن علیه جنگ و استثمار، به شرح زیر نتیجه گرفتیم:
«ما بر اعتماد خود به توانایی کارگران سراسر جهان برای آزادی خود از زنجیرهای
استثمار و ستم، توانایی برای ساختن جهانی سرشار از همکاری و هارمونی و هماهنگی بین
ملیتها و کارگران جهان، اسیر بربریسم همه روزه فزاینده که رهایی بخش باشد، تاکید
میکنیم. دولت ها! از شورش مردم بترسید! نابود باد، جنگ!»
اینک، سی سال بعد، این فراخوان بسیار موضوعیت یافته است.
در چنین زمینی است که انترناسیونال چهارم، همراه با نیروها و گروه های بیشمار و با
خاستگاه های سیاسی گوناگون که در یک زمین طبقاتی مستقل قرار دارند و در فعالیتهای
کمیته پیوند و تبادلات بینالمللی (International
Committee of Liaison and Exchange (ICLE))
قرار دارند، مبارزه میکنند.
رهایی کارگران، در دست خود کارگران خواهد بود!
زیر نویسها:
ترجمه از انگلیسی،
عباس منصوران.
این متن در روز چهارم مارس۲۰۲۲ به وسیله آی ال سی دریافت و به فارسی برگردانده شد.
1)
Leon Trotsky, “Problem of the Ukraine”, consultable online
at: https://www.marxists.org/archive/trotsky/1939/04/ukraine.html